-
پایانی برای یک آغاز
چهارشنبه 24 مهر 1387 22:01
فراتر از عشق را در کنار پنجره ای رو به ماه ادامه میدهم. همراهی شما دوستان نازنین را انتظار میکشم.
-
یک شب تابستانی با حافظ
جمعه 8 شهریور 1387 22:06
فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم که حرامست می آنجا که نه یارست و ندیم چاک خواهم زدن این دلق ریایی چکنم روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من سالها تا شدهام بر در میخانه مقیم مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم بعد صد سال اگر باد تو بر خاک وزد سر برآرد ز گِلم رقص کنان...
-
مینای شهر خاموش
جمعه 25 مرداد 1387 23:55
کارگردان: امیرشهاب رضویان فیلمنامه: امیرشهاب رضویان ، آرمین هوفمان ، محمد فرخمنش بازیگران: عزتالله انتظامی ، شهباز نوشیر ، صابر ابر ، مهران رجبی ، رویا جاویدنیا ، مریم مسچیان خلاصه داستان: دکتر بهمن پارسا ، پس از سی و چهار سال از آلمان به ایران برمیگردد . با یکی از دوستان قدیمی پدرش (پیرمردی به نام قناتی) به...
-
در هوایی
دوشنبه 31 تیر 1387 20:51
در هوایی که رسم من نیست قدم میزنم. گریه را کافی میدانم که گریهی من نیست دستانم را به سوی کسانی دراز میکنم که مرا یار نیستند. جعبههای موهوم را تا سپیده میگشایم نه شفافیت دارند نه شفا خبر از صبح دارند. آن هنگام ساکت میشوم که چمن مرده است کسی در باغ قدم نمیزند من به استقبال گیاهان و گلهایی میرفتم که سالهای گذشته...
-
سرشارم از ...
چهارشنبه 5 تیر 1387 21:05
سرشارم از حرف نگفته سرشارم از آرزوی خفته سرشارم از نگاه بسته شده سرشارم از آواز خاموش شده سرشارم از بال شکسته شده سرشارم از دست بسته شده. سرشارم از رؤیایی که بیتاب خاطره شدن است. سرشارم از نجوایی که بیقرار فریاد شدن است. سرشارم از تشنگی برای رسیدن سرشارم از گفتنی برای شنیدن سرشارم از دلتنگی سرشارم از صبوری. سرشارم از...
-
نکوداشت زنان نیکو
دوشنبه 3 تیر 1387 22:42
در این شب سپید، از صمیم جان تبریک میگم به تمام بانوان این سرزمین روز زن و روز مادر رو و آرزومند روزی هستم که زنان و مردان ما در تمام ابعاد زندگی و از دید جامعه و قانون یکسان نگاه بشن. روزی رو دوست دارم که بدون هیچ مانع و رادعی زنان و دختران ما به هر اونچه دوست دارن و لایقش هستن و حقشون هست برسند. امشب و روز و هر شب و...
-
سرآغازی بر یک شب تابستانی
شنبه 1 تیر 1387 23:58
سلام؛ نخستین روز و شب تابستان به شما دلگرمان دیار روشنایی مبارک. امیدوارم فصلی پر از مهر و شادی و کامیابی پیشروی شما خوبان روزگار باشد و با خود دلی گرم برای فصل بعد سوغات ببرید. *** حتما تا حالا خیلی شده که به شوخی در جمع دوستان از خود تعریف کردهایم و به خاطر ویژگیهای نداشته گفتهایم که خارجیها میخواستند من را...
-
بازی ریاضی
دوشنبه 27 خرداد 1387 23:11
پیش نوشت : سلام به دوستان وفادار من و فراتر از عشق. ۱- قبل از هر چیزی، یک دنیا سپاس دارم از دوست بینظیرم مرمر نازنین که بزرگمنشانه یادم میکند و همراهم است و همینطور مهدی سلطانی، نازنین دوست دیگرم که هربار که به فراتر از عشق میآید یک دنیا تازگی با خود به همراه دارد. و بزرگواران دیگر که همگی را دوست دارم و شرمندهام...
-
هنوز پرواز هست
جمعه 27 اردیبهشت 1387 20:41
یکی را دوست میدارم. یکی را دوست میدارم که نمیدانم اجازهی گرفتن دستان پرمهرش را در دستانم روزی خواهم داشت به مهر، یا ... نمیدانم همراهی دلش با دلام را میبینم، یا ... اما، من این را میدانم، خوب هم میدانم که، چون بههم رسیدیم، نه با نگاهی که با نگاهی و احساسی، ژرفنای حضورمان به تکاپوی شیرینی افتاد. لحظهای طوفانی در...
-
روزهای خاکستری
جمعه 20 اردیبهشت 1387 23:48
سلام به دوستان فراتر از عشق. سلام به کسانی که به فراتر از عشق سر میزنن. حدود ۱۵ روز شد که ننوشتم. به خدا دلم میخواد بیشتر بنویسم، اما نمیشه. ظاهراً باید یک برنامهی منظم برای به روز کردن اینجا برای خودم ترتیب بدم تا خودم رو ملزم بدونم به رعایت اون. به هر حال سعی میکنم مرتب باشم. * * * در روزهایی که طبق معمول...
-
این چند روز
شنبه 7 اردیبهشت 1387 23:40
سلام به دوستان فراتر از عشق. شرمندهام از اینکه چند روزی اومدید و هیچ نشانی از تازگی در اینجا نبود. روزهایی که گذشت، روزهایی نه چندان خوب و شاید هم بد بود برای من. دلتنگتر از قبل بودم و حیرانتر از پیش. میخوندم، مینوشتم ولی به وبلاگ منتقل نمیکردم. میشنیدم، در دل واکنش داشتم برای اونچه شنیده بودم، ولی بر زبان و...
-
راز بی اخلاقی مسلمانان
دوشنبه 19 فروردین 1387 21:54
و "خواجه نصیر الدین " دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است : در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت...
-
پاسخ
سهشنبه 13 فروردین 1387 20:28
بر روی ما نگاه خدا خنده میزند هرچند ره به ساحل لطفش نبردهایم زیرا چو زاهدان سیهکار ِ خرقهپوش پنهان زدیدگان خدا مِینخوردهایم پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود بهتر ز داغ مُهر ِ نماز از سر ِ ریا نام خدا نبردن از آن به که زیر لب بهر فریب خلق بگویی خدا، خدا! ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع بر رویمان ببست به شادی در ِ...
-
چرا نوروز باید ایرانی بماند
یکشنبه 4 فروردین 1387 23:25
نوروز آیین کاملا ایرانیست و نیازی به اینکه از فرهنگ دیگر و خصوصا عربی چیزی به عاریت بگیرد ندارد. این را گفتم و نوشتم، ولی ظاهرا بیان من ناقص بوده و باعث سوء تفاهم برای دوستان گردیده است. ظاهرا از منظور من این تلقی شده که من با فرهنگ عربی مخالفم و برداشت تقابل و تضاد عرب و عجم از کلام من شده است. با توضیح بیشتر سعی...
-
نوروز جاویدان
جمعه 2 فروردین 1387 02:07
آمده نوروز در ایران زمین / خاک ما شد رشک فردوس برین بوی نارنج و ترنج و عطر بید / میتوان از تربت حافظ شنید آسمان برداشت زیر ابروی عشق / پر شده دنیا ز عطر و بوی عشق بخت اگر خواب است بیدارش کنید / عاشقانه باز بیدارش کنید باز هم بوی عید. باز هم سینهای خوش رنگ هفت سین. باز هم لحظاتی ناب و آسمانی در کنار سفرهای روی زمین...
-
بدون شرح
یکشنبه 19 اسفند 1386 21:53
دانشگاه تهران قبل از شورش ۵۷ دانشگاه تهران بعد از شورش ۵۷ و باز هم دانشگاه تهران بعد از شورش ۵۷ ---------------------------------------------------------------------------------- پ.ن: ۱. هیچ توضیحی ندارم که بدم! نه در تأیید و نه در تکذیب! ۲. شب سپید هم به روز شد.
-
گام نو
شنبه 18 اسفند 1386 00:11
سلام به همه، سریع میرم سر اصل مطلب، چون پیشبینی میکنم پست اینبار طولانی باشه. طبق قرار قبلی که با خودم داشتم، از امروز( ۱۸ اسفند ۸۶ - ۸ مارچ ۲۰۰۸) فراتر از عشق از تقریباً تک موضوعی بودن خارج میشه و به همه جا سرک میکشه. شروع این تغییر رو هم با منظور خاص، ۸ مارچ روز جهانی زن در نظر گرفتم. منظورم اینه که بگم، آی مردم،...
-
از کجا تا کجا!
پنجشنبه 2 اسفند 1386 23:32
-
روز نوی عشق
پنجشنبه 25 بهمن 1386 23:24
هنوز هم میشود از عشق نوشت. هنوز هم باید از عشق نوشت. هنوز هم باید در امتداد عشق راه پیمود تا پناهگاه جان. تا آنجا که جان و جهان را بشود در زلالی رویاانگیز اشک چشمان هرآنکه عشق را نفس کشیده، تا عاشق شدن پلک نزده و برای دربند عشق ماندن اصراری عاشقانه کرده، گم کرد. و آنروز که جان و جهان را گم کردی، دل را پیدا کردی و...
-
به دنیا آمدم تا ... !
دوشنبه 22 بهمن 1386 21:33
زمستان سالی از آن سالها و در ماه میانیاش و در روز نوزدهماش به دنیا آمدم، تا زندگی کنم. هدف فقط زندگی کردن بود یا رشد کردن؟ ابتدای داستان زندگیام کسی هدف را برایم تعریف نکرد، اگر تعریف کرد هم وقتی به سن و سالی رسیدم که خودم خواستم هدف برای زندگیام مشخص کنم، با تعریفی متفاوت روبرو شدم. هدف من رشد کردن بود، نه زندگی...
-
دلم برای خودم تنگ میشود گاهی!
چهارشنبه 17 بهمن 1386 23:50
چقدر دلم برای خودم تنگ شده این روزها. برای خودم. خود ِ خودم. خودم که عاشقی بودم. خودم که با عشق تو نفس میکشیدم، میخوابیدم، بیدار میشدم، فریاد میزدم، میخندیدم و گریه میکردم. خودی که اولین قطرههای عاشقانهی اشکش رو در دلتنگی تو چشید. خودی که اولین دلتنگی لبریز از عشق رو در اولین سفر تو بعد از حادثهی عاشق شدن،...
-
یک ساله شدم!
شنبه 29 دی 1386 13:18
امروز ۲۹ دی وبلاگ من، یا بهتر بگم، وبلاگ نویسی من یکساله شد. روزیکه با این دنیای مجازی و در عین حال واقعی آشنا شدم، اصلاً فکر نمیکردم بخشی جدانشدنی از کارهای روزانهام بشه. همیشه دوست داشتم جایی باشه تا حرفهام رو مطرح کنم. وقتی اومدم اینجا دیدم چه انسانهای نازنینی هستند که مثل خودم اومدن اینجا تا ساده و صمیمی و بدون...
-
غزلک!
شنبه 29 دی 1386 11:52
شب سپید با غزلک ترانهای از شهیار به روز و نو شد. منتظر حضور و نظر پر مهرتان هستم. http://vaghteoryaniyeeshgh.blogfa.com
-
پسرک
پنجشنبه 20 دی 1386 23:34
پسرک رو همیشه این آزار میداد که چقدر میتونه دخترک رو دوست داشته باشه و متقابلاْ دوست داشته بشه ولی باید این دوست داشتنها رو در دل سرکوب کنه! پسرک رو همیشه این آزار میداد که زیباترین آرزوهایی رو که برای دخترک داشت باید تا ساعت بینهایت در اتاق پشتی ذهناش مخفی کنه! پسرک رو همیشه این آزار میداد که دخترک، این همراه...
-
شب یلدا
جمعه 30 آذر 1386 22:52
«شب یلدا، درازترین شب سال و یکی از بزرگترین جشن های ایرانیان است. ایرانیان همواره شیفته شادی و جشن بوده اند و این جشن ها را با روشنایی و نور می آراستند. آنها خورشید را نماد نیکی می دانستند و در جشن هایشان آن را ستایش می کردند. در درازترین و تیره ترین شب سال، ستایش خورشید نماد دیگری می یابد. مردمان سرزمین ایران با...
-
هجرت
پنجشنبه 15 آذر 1386 22:20
با سقوط دستای تو در تنم چیزی فرو ریخت هجرتت اوج صدامو از فراز شاخه آویخت ای زلال سبز جاری جای خوب غسل تعمید بی تو باید مرد و پژمرد زیر خاک باغچه پوسید فصلی که من با تو ما شد فصل سبز خواهش برگ فصلی که ما بی تو من شد فصل خاکستری مرگ تو بگو جز تو کدوم رود ناجی لب تشنگی بود جز تو آغوش کدوم باغ سایهگاه خستگی بود بی تو...
-
شاید جوابی بر نامهات ...
پنجشنبه 17 آبان 1386 21:49
عزیزدلم؛ درودی عاشقانه به تو که نامهات را خواندم و کلمه کلمهاش را نیوشیدم و نوشیدم. مهربان جانم؛ صدایم کن، بلند وبالا که شنیدن نامم از لبانت شده حسرتی جانکاه بر دلم. تو با خیالم نفس میکشی و من با خیالت زندگی میکنم. اگر از احوالات من بپرسی. بدم. بد ِ بد. ناخوشم در همه حال و تنها در حال تو خوش. دورم از تو، همانگونه که...
-
شب سپید
یکشنبه 6 آبان 1386 22:41
در شبی سپید، وقت عریانی عشق را برگزیدم برای ثبت کوتاه نوشتهایم. کوتاه نوشتههایی که حاصل حسی در یک آن است. درست مانند عاشق شدن که یک آن است. دوستان نازنین و همراهان همیشگی و وفادارم را چشم در راهم، برای همراهی سبز و عاشقانهای دوباره با من، در www.vaghteoryaniyeeshgh.blogfa.ir در شب سپید .
-
روز پاییزی رفتن
پنجشنبه 26 مهر 1386 19:28
دیدی رسید آنروز که میترسیدم از آن روزیکه از روز اول نگرانش بودم روز گذاشتن و گذشتن روز پاییزی رفتن روزیکه خاطراتم تنها رهتوشهام شد و یادگار تو تنها همسفرم به پشت سر نگاه میکنم، همهاش توست به پیش رو نگاه میکنم، همهاش توست به دستان خستهام نگاه میکنم، یادگار توست اولین تپشهای عاشقانهی قلبم را از تو دارم قلبم...
-
افطار با باران
یکشنبه 1 مهر 1386 20:14
دوباره پاییز. آخرین برگ هم زرد شد. یادش بخیر؛ آن شب هم شبی پاییزی بود. آن شب هم شبی رمضانی بود ، آسمانی بود ، جاودانی بود. رفتیم به یکی از رؤیاییترین خلوتگاههای عاشقان. میخواستیم آن شب را ثبت کنیم تا همیشه. میخواستیم بماند تا روزی که هستیم ، که ما فقط ، عاشق هستیم، فقط و فقط عاشق شدیم و میخواهیم عاشق بمانیم،...