پیش نوشت :
سلام به دوستان وفادار من و فراتر از عشق.
۱- قبل از هر چیزی، یک دنیا سپاس دارم از دوست بینظیرم مرمر نازنین که بزرگمنشانه یادم میکند و همراهم است و همینطور مهدی سلطانی، نازنین دوست دیگرم که هربار که به فراتر از عشق میآید یک دنیا تازگی با خود به همراه دارد. و بزرگواران دیگر که همگی را دوست دارم و شرمندهام از اینکه آنگونه که باید جوابگوی محبتشان نیستم.
۲- به تقویم وبلاگ که نگاه کردم قبل از هر چیزی شرمنده دلم شدم که یکماه شده و من ننوشتم برای دلی که با نوشتن زنده است.
۳- در روزهایی که خستهام از دست خودم و روزگار ولی امیدوارم به رسیدن به آرامش، دلنوشتهای از جنس و به رنگ عشق را پیشکش دلهای عاشق دوستان همراهم میکنم.
۴- از تابستان با برنامه و مرتب به فراتر از عشق هوایی تازه میدهم و به امید خدا در فضایی تازه.
***
آغاز راه بود و قصد، کنار تو بودن،
همسرایی گل واژههای عاشقانه
نفس به نفس و کنار تو
وای چه رویای دلنشینی
که قامت زیبا و برازندهاش
با گلپوشی از واقعیت به آراستگی میرسید
سمج و ذوق زده کنارت آمدم
آمدم که کنار تو بودن و کنار تو رفتن را
جشن بگیرم
کنار تو که به راه افتادم، دیدم
ما هم مسیر هستیم
ولی نه در کنار هم
که در امتداد هم
باز هم حکایت تکراری و ملالآور دو خط موازی
باز هم ترجیع بند روایتی عاشقانه،
دو خط موازی و حرکت در امتداد و بههم نرسیدن.
حالم را بد میکند این قاعدهی ریاضی
خسته شدم از هرچه قانون و قاعده که به وادی عشق پا میگذارد
عشق را چه به قانون و قاعده
قانون عشق، بی قانونی است.
عاشق بی قانونی در عشقم
قاعدهی این بازی ریاضی را به هم میزنم
و عزم به تو رسیدن میکنم
سمجتر و ذوقزدهتر از پیش
در امتداد تو سر به انحراف از امتداد میگذارم
تا به کنار تو برسم
تا در کنار تو عشق را زندگی کنم
تا در کنار تو عشق را معنایی نو کنم و رنگی نو بزنم
قانون تازه را من مینویسم!
دو خط موازی بههم میرسند!!
آنجا که در سر هوای عشق
و در دل امید عاشقانه
و در آسمان خدای عاشقان را دارند.
سلام ژویان عزیز
نیمه شب بهاریت به خیر
از لطف تو ممنونم
امیدوارم در تابستان ...
شعرت را خواندم
آری قانون تازه را تو بنویس
آزادانه و اگاهانه بنویس
عاشقانه
بنویس دو خط موازی هم به هم می رسند !!!
اگر :
عاشق هم باشند
و عاشق
یعنی :
..............................
تازه باشیم
سید مهدی سلطانی
از اینکه در تایپ نامت اشتباه کردم عذر می خواهم
ممنون می شم اصلاحش کنی و این پیام را حذف کنی
تازه باشیم
سید مهدی سلطانی
قهر بودما اما دلم نمیاد که با پویان قهر باشم.!!
خوندم و لذت بردم...اما امیدوارم این دفعه قولت قول باشه و تابستون....راستی نمیخوای همراهمون بشی؟ از ایمیلهاتم دیگه خبری نیست.حسابی سرت شلوغه...خوش باشی دوست من...بیشتر بیا پیشم
سلام.
زیبا سرودید.
دیری ست این دل بی جهت ، نا مهربانی می کند
غم می خورد ، کز می کند ، میل جوانی می کند.
فریاد مستی می کشد ، بی ترس و بیم از محتسب
بر جام ، آتش می زند. من را روانی می کند.
در آسمانها می پرد ، چون طائران تیز پر
گاهی به دریا می رود ، یک دم شبانی می کند.
اندی صبور می شود ، چون سنگ ، سخت و بی صدا
یا دائما" نق می زند ، بلبل زبانی می کند.
چون شمع روشن می شود . می سوزد از راز درون
گل را نوازش می دهد ، بس دل ستانی می کند.
گاهی به چنگ و رود و عود ، آنی نشسته در سجود
با پر به جوهر می زند ، نامه پرانی می کند .
عاشق شده گویی دلت، این است شاید مشکلت
باید ببینم تا به کی ، دل سر گرانی می کند؟