-
روز حادثه
چهارشنبه 21 شهریور 1386 23:04
همه چیز نشان از در پیش بودن حادثهای داشت. حادثهای شکوهمند و دلنشین. از شب آنروز روزگارم جالب شده بود و ناب. شب که به آسمان خیره شدم ، ستاره چشمک غریبی به من زد. ماه داشت به من مژده فردایی متفاوت را میداد. با شروع روز دستان نوازشگر پرتوهای خورشید بیدارم کرد. با اولین نفس ، تفاوت امروز را با هر روز قبلی حس کردم. همه...
-
اعتراض
دوشنبه 12 شهریور 1386 22:35
اعتراض دارم به خیلی از چیزهایی که متأسفانه برامون عادت شده. اعتراض دارم به تبعیض و بیعدالتی در عرف و فرهنگ عوام. اعتراض دارم به ندیدن عشق و آرزوی دخترها. اعتراض دارم به نشنیدن صدای عاشقانههای پسرها. اعتراض دارم به گرفتن بهانههای عاشقی از عاشقها. اعتراض دارم به تلاش ِ البته بیسرانجام؛ برای بها گذاشتن روی عشق و چوب...
-
ماه بر نیامد
یکشنبه 4 شهریور 1386 22:23
به نو کردن ماه بر بام شدم با عقیق و سبزه و آیینه داسی سرد بر آسمان گذشت که پرواز کبوتر ممنوع است. صنوبرها به نجوا چیزی گفتند و گزمگان به هیاهو شمشیر در پرندگان نهادند ماه بر نیامد . "احمد شاملو" ------------------------------------------------------------------------------------ پ.ن: این شعر رو قبلاً در یک کامنت به...
-
نقطه. سرخط !
پنجشنبه 1 شهریور 1386 23:34
از همترانه با مهتاب http://www.hamtaranehbamahtab.persianblog.ir به یک شب مهتاب آمدم. این وبلاگ را جایی برگزیدم برای گفتن صریح و بیپیرایهی آنچه در دل دارم. میخواهم اینجا پناه دلم باشد. هرآنچه در این دلکده مینویسم، بُنمایهاش عشق است و دلدادگی. از عشق آسمانی تا عشق زمینی. از عشقی آسمانی که عطر باران دارد تا عشقی...