اعتراض دارم به خیلی از چیزهایی که متأسفانه برامون عادت شده.
اعتراض دارم به تبعیض و بیعدالتی در عرف و فرهنگ عوام.
اعتراض دارم به ندیدن عشق و آرزوی دخترها.
اعتراض دارم به نشنیدن صدای عاشقانههای پسرها.
اعتراض دارم به گرفتن بهانههای عاشقی از عاشقها.
اعتراض دارم به تلاش ِ البته بیسرانجام؛ برای بها گذاشتن روی عشق و چوب حراج در بازار مکاره ریاکارها زدن به عشق.
اعتراض دارم به نداشتن اختیار در انتخاب همراه عاشقی.
اعتراض دارم به اینکه کسیرو در شرایطی که هنوز جوونی و زندگی نکرده ، کنار دیگری میشونیم و میگیم، باید از این به بعد عاشق این باشی!!
اعتراض دارم هم به این نشوندن، هم به این باید و هم به این زمان نشوندن.
اعتراض دارم به اینکه اگه نخواد دختری کنار شوهر تحمیلی و مصنوعیاش بمونه، هزارویک باید و نباید جلوش میذاریم که اگر بخواهی جدا بشی، چنین و چنان میشه.
اعتراض دارم هم به این باید و نبایدها و هم به این چنین و چنانها.
اعتراض دارم به دوست داشتن اجباری!!! ، به اکراه!
اعتراض دارم به دخالت غریبهها به کار دل.
اعتراض دارم به بستن دست و پای دل.
اعتراض دارم به غل و زنجیر کردن نگاه و فکر.
تا کِی میخوایم آسمون رو رها کنیم و به خاک نگاه کنیم.
تا کِی میخوایم بال و پر فکرمون رو بچینیم و زمینگیرش کنیم.
تا کِی میخوایم دلی رو به جرم بالا پریدن ، زیر پا لِه کنیم.
تا کِی میخوایم مُهر سکوت بر لب آدمها بزنیم که نگن دوست دارم.
تا کِی میخوایم مُهر ممنوع بر ترانه عشق بزنیم که ورد زبون عاشقها نشه.
تا کِی میخوایم نقاب به چهره ماه بزنیم و چادر سر خورشید بکشیم.
تا کِی میخوایم بین نگاه دختر و پسر عاشق دیوار بکشیم.
تا کجا این دیوار رو میخوایم بالا ببریم؟! غافل از اینکه دل عاشق پرندهس، بالاخره یه روز از روی این دیوار میپَره و به اون طرف میرسه. چه بخوایم و چه نخوایم.
تا کِی میخوایم با فرستادن دخترها به خونه کسی که دوستش ندارن ، به زندانیان ابد جامعه بلا زدمون اضافه کنیم.
اعتراض دارم به ندیدن انسان.
اعتراض دارم به سلب آزادی در گزینش عشق زندگی.
اعتراض دارم به عوض شدن مفاهیم واژههای عشق و دوست داشتن.
اعتراض دارم به اینکه به زور میخوایم بعد از ازدواج عشق رو بسازیم.
اعتراض دارم به خودفریبی و دیگر فریبی.
اعتراض دارم به مطابق خواست شما زندگی کردن.
اعتراض دارم به سانسور خودم و خودت ، به خودسانسوری.
اعتراض دارم به اینکه من باید به خواست شما احترام بذارم ولی شما اصلاْ به روتون هم نمیآرید که خواست من هم محترم و با ارزش ِ .
اعتراض دارم به اینکه عوام ِ عوام فریب ما چشمها رو بستن، گوشهارو گرفتن و اصرار دارن که من هم همینکار رو بکن.
اعتراض دارم به اینکه نمیذارن خودم باشم.
اعتراض دارم به اینکه نمیذارن بهت بگم دوست دارم.
اعتراض دارم به اینکه همه عادت کردیم بگیم صدای این اعتراضها رو نمیشنویم.
اعتراض دارم به این همه قدغن، به این همه دیوار.
من از اعتراض خسته نمیشم ولی نگرانم که شما خستهبشید.
آخه ما عادت نکردیم به شنیدن اعتراض.
پس ساکت میشم و باز هم در دل اعتراض میکنم.
اصلاْ به خدا اعتراض میکنم.
خدایا اعتراض دارم به ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن: این اعتراضها رو خواهش میکنم فقط شخصی نبینین. نگاه من بیشتر از اینکه شخصی باشه عام وکلی هستش.
http://www.stare87.persianblog.ir/
سلام دوست گلم
وبلاگ ستاره درخشان آپ شد
منتظرحضورگرمت هستم
قربانت بهاره
سلام دوست عزیز چند وقتیه به ما سرنمی زنی فراموشمون کردی
سلام عزیزم .خوبی ؟خیلی قشنگ بود .حرفهای دل منم بود.خیلی دوست دارم.
سلام
متن جالبی بود
واقعا حق با شماست تا کی میخوایم به این کارهای پست و نادرستمون ادامه بدیم؟!؟!
راستی من متولد شدم
خوشحال میشم سر بزنی
:-)
سلام دوست عزیز
اعتراض هایت به جا و متین بود اما خیلی هم نباید سختگیر بود انسان ها به راه خودشان میروند و دیگران تنها آنها را تشویق و ترغیب می کنند . اما گاهی اتفاقاتی به نظر می افتد که تاثیری شگرف دارد من اینرا در آپ جدیدم مطرح کردم
و تقدیم به شما و همه زنان.
سلام
منم اعتراض دارم به اینهمه عادت....تکرار....
ممنون بابت لینک
منم لینکت کردم
دلت شاد
سلام
ممنون که سرزدی.
اعتراض هایت محشربود وحرف دل.
مشتاق دیداربهاره
سلام
وبلاگتان محشره.
خوشحال میشم به وب من هم سربزنی.
موفق باشید
سلام
مرسی که سر زدید
من لینکتون کردم
واقعا شرمنده
احتمالا مخم گاگولی شده بوده و فراموش کردم
راستی از کامنت خیلی قشنگ ممنون
الحق که روز تولد آدم همون روزیه که خودمون باشیم
حرف خیلی خوبی زدی
ایشا الله شما هم همیشه شاد شاد باشی و در همه کارهاتون موفق!
سلام دوست من
خوبی ؟
نرسیدم هنوز کامل بخونم پستت رو ذخیره کردم
من آپم
ممنونم که بهم سرزدی مثل همیشه با معرفت
سلام
ممنون به کافه سرزدی.
اعتراض هاتو با گوش دل شنیدم دوست من
راستش من فقط و فقط اعتراض دارم از دل خودم که چرا وقتی عاضق یکی میشه فقط و فقط روز وشبش میشه او و وقتی او تنهاش میذاره باز با دیوونگی میگه (میاد مطمئنم که میاد).
باز هم به من سر بزن . ضمنا این زیباترین اعتارض ها و درست ترین بود که تا به حال خوندم.
وقتی نمیتوانی فریاد بزنی ناله نکن!!! خاموش باش. قرنها نالیدن به کجا انجامید...؟؟؟
تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی...
اعتراض هات کاملآ وارده
تنها راه اینه که فقط و فقط خودمون باشیم و ااز حصار دیگران ازاد بشیم
راستی تازه جریانو فهمیدم
وبلاگ نو مبارک
سلام پوبان عزیزم
اعتراض دارم به هر که با تو مخالفت کند .....
فقط هیچگاه به خدا اعتراض نکردم
هیچگاه
اعتراضیه جالبی بود
"ای پرازعاطفه در قحط محبت با من
کاش می شد بگشایی سر صحبت با من"
کاش می شد غزلی تازه بگویم بی تو
تابدانی که چه کرده غم غربت با من
فال حافظ زدم و قصه گیسوی تو بود
تا دل شب گله از چشم سیاهت با من
غزل آلود نگاه تو شدم گلبانو
داغ چشمان تو تا روز قیامت با من
ای پرازعاطفه گیسوبتکان دریا باش
بعدازاین حرمت مواج نگاهت با من
علی طلوعی
سلام دوست عزیز
ممنون از حضور و لطف همیشگیتون.
سعی میکنم مطالبی بیاورم که جواب سوالاتمان را بدهد.
سلام پویان جان
منم مثه تو کلی اعتراض دارم ولی چه می شه کرد
من شما رو لینک کردم
من اپم
شاد باشی
سلام سلام
اعتراضی ندارم
اینبار
زنجیر بر دهانم بستند
قفل بر چشمانم زدند
دیگر
فقط گوش می دهم
آری
چه زیباست
صدای اعتراضی می شود آغاز
انگار
گوشی هوس شنیدن دارد باز
پارسی و پیروز باشی
سلام...
ظاهرا دلتون خیلی پر هستش...
اعتراض...
چه واژه جالبیه ...
انگار یه جورایی دل رو سبک می کنه
یه پل برای عبور ناملایمات از درون به بیرون...
اما وقتی می یاد بیرون کجا می ره؟؟؟؟؟؟؟؟
کسی می شنوه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برای کسی مهم هست؟؟؟؟؟؟؟؟
آخر چی می شه؟؟؟؟؟؟؟
هیچی دلت سبک می شه ...
نا امید هم........نه انشاالله همیشه خانه امیدت سبز باشه...
من هم می خوام اعتراض کنم....
با اجازه صاحب خونه...
من اعتراض دارم
آی هم شهری به تو اعتراض دارم
به تو که بی خیال می گذری اعتراض دارم
من به نگاه سردت اعتراض دارم
چرا دوستم نداری
من به احساست اعتراض دارم
من به از سردی یخ های سخنگو اعتراض دارم
من به تمام سردیهای بی خیال
به تمام پلیدی های سیاه اعتراض دارم
سبز باشید و سربلند
سلام پویان عزیز
نمی دانم دیگر در مورد این مردم چه می توان گفت و چه می توان کرد ولی با اینکه خودم هم یکی از آنها هستم ولی آن قدر در بینشان احساس غربت می کنم که حد و اندازه نداره. شاید باورت نشود ولی چند وقتی است وقتی در خیابان یا اتوبوس هستم و نگاههای مردم را می بینم از نگاهشون ترس همه وجودم رو می گیره.
این قدر آدم هایی دیدم که به بهانه های کثیف دم از عشق میزدند که حتی عشق توی قلب خودم رو هم نمی تونم باور کنم.
و اینقدر آدمهایی رو دیدم که به بهانه عاشقی معشوقشونو به اندازه یک ارزن هم آدم حساب نمی کردن.
نمی دونم مشکل از منه یا از دیگران!!!!!!!
فقط میدونم تنها جایی که آرامش دارم وقتی که تو وبلاگ دوستام سرک می کشم و حرف دل اونا رو می خونم.
ممنون از اعتراض زیبات
سلام اعتراضات قشنگ بود اما یه کم اینور قضیه هم نگاه کن.من اعتراض دارم به همه فکرای غلطی که این روزا تو مغز جووناست..گذشت روزایی که دختر به زور مینشست سر سفره عقد الان دخترها و پسر ها خودشو ن انتخاب میکنن اما غلط..بعد هم طلاقووومن اعتراض دارم به تمام فساد یکه به عنوان آزادی تو دنسامون هست..اعتراض دارم به روابط جدیدی که به اسم آزادی بین دخترا و پسرامون هست..اعتراض دارم به تمام فریبهایی که پسرا میدن..اعتراض دارم به همه دروغهایی که دخترا میگن..اعتراض دارم به این همه طلاق!!!بکذریم درد دل کم بیشتره..ببخشید خیلی دیر اومدم..در اولین فرصت لینک رو درست میکنم.
سلام پویان جان
ممنونم که وبلاگ ما رو قابل دونستی و اومدی سر زدی.
در جوابت باید بگم که همه این اعتراض مربوط به گناهکاری هست که گناه نکرده بلکه خواسته خواستشو که مطابق قوانین زندگی و عقلی هست رو عملی کنه ولی امکان این عمل یا همون قوانین در جامعه وجود نداره.
پس خیلی ساده هست که آدم با انجام این کارا که مخالف قانون جامعه هست مجرم میشه در حالی که جرمی نداره.
به قول دکتر شریعتی:؛؛ما محکومیم به زندگی کردن؛؛
دنیا یه دادگاه هست و ما محکومانی توی اون هستیم که به همه سوالات درونی و.. پاسخ بدیم.
پس محکوم باید اعتراض داشته باشه برای کارهایی که از لحاظ معنوی و روحی مشکلی نداره ولی قانون جمعی جامعه قبولش نمیکنه که این از نظر صاحب دلان یه تضاد محسوب میشه.ولی عزیز چی میشه کرد زمانیکه تا میخوای فریاد حق رو سر بدی زود سرکوب میشی و حرفت تو دلت میمونه و به عقده تبدیل میشه.
به قولی میشه گفت:این خانه از بنیان خراب است.درسته که اعتراض میکنیم ولی باید دونست که در چارچوب همون قوانین با ما رفتار خواهند کرد.پس نمیشه این قوانین رو تغییر داد.اگه قانون بخواد تغییر بکنه باید کل جامعه تغییر بکنه و تحولی به خودش بده که این کار نمیشه.
ولی خوب در کل باید سوخت و ساخت و به شرایط عادت کرد.
همه این دستنوشته ها ؛دلنوشت هستن و حرفای دل هستن که قلم رو وادار به نوشتن کردن.خیلی ممنون که همه کم و کاستی های زمانه رو به تصویر کشیدی.
باز هم بیا پیش ما.خوشحال میشیم.
فعلا بای!!!
سلام پویان عزیز
ببخش که دیر کامنت میذارم. فکر میکردم برات نوشتم.
در مورد یادداشتت باید بگم که اعتراض های به جاییه. من البته فکر میکنم ما ایرانیا برای نجات از وضعیت فرهنگی اسفباری که داریم باید ضعفهامون رو ببینیم و علیه خودمون شورش کنیم که این کار هم دست نیافتنیه و ناامیدانه باید بگم که ما در وضعیت کنونی مون درجا خواهیم زد...
سلام.من برگشتم.اعتراضاتت کاملاْ به جاست یه جورایی اعتراض همه است منم اجازه دارم یه اعتراض بکنم انگار این دو ماهی که نبودم رفتم تو لیست اخراجیها...عیبی نداره طرف ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی کند شب از ستاره ها تنها تر است...به روزم.
سلام دوست گلم ممنون که با نظر سبزت دلمو شاد کردی آپ کردم بدو بیا منتظرتم[گل]
سلام.ممنون.شما همیشه به آه شب لطف داشتین.شما هم از دوستان همیشگی من هستید.
سلام.. این همه جوش نخور . برات خوب نیست .فکر چاره باش
سلام
خوبی؟
به نظرم خیلی خوب نیست که آدم زیاد تو قید و بند جامعه باشه البته این با شورشو هرجومرج اشتباه نشه
درکل سعی کن بهترین راهو برای بیان حرفات پیدا کنی
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چقدر نی نی بزرگ بزرگ حرف زد
از نی نی ها بعیده
راستی
پست این دفعه رو برای تشکر از همه زدم.
این آخرین پستم از تهرانه از این به بعد میرم تبریز واسه ترم جدید دانشگاه
میای به وبلاگم سر بزنی؟[قلب][بوسه][بدرود]
سلام دوست من
امید وارم حالت مثل همیشه خوب باشه.
وبلاگ خوبی داری .
*******************
یه روز اومدی، مثل موج دریا
بوی پیرهنت، مثل حواب و رویا
سایه های ما، رو شنهای ساحل
پا به پا بی صدا، غرق تمنا
یه روز اومدی، تو سکوت دردم
سر به راه شد این، دل دوره گردم
حالا چی شده، که می خوای جدا شی؟
چی شده ، تو بگو من چه کردم؟
************************
موفق و سربلند باشی خوبم
خدا نگهدار.مواظب خودت باش
سلام سلام
یه خبرایی هست اینجا!!!
نمی یاین ببینین چه خبره؟![گل][گل][گل]
سلام
کافه انتهای کوچه با " طعم رمزآلود هفده سالگی" به روزه. دوست داشتی بیا با این طعم آشنا شو. منتظرم.
سلام...
وقت کردی بیا شعرم رو بخون
سبز باشید و سربلند
سلام
خوبید؟
من به روزم
با
بی قافیه گی
:-)
سلام دوست عزیز
باز مطلبی از مارتین بوبر آوردم که امیدوارم مفید باشه.
سلام دوست عزیز
امیدوارم حالت خوب باشه.
اعتراض.....
چه کلمه آشنایی! چون بهش عادت داریم ولی همیشه بی نتیجست .
موضوع خیلی مهمی رو برای نوشتن انتخاب کردی (دوست داشتن اجباری) ولی فکر می کنی تاثیری هم داشته باشه؟ جامعه ما اینقدر مشکل داره که شاید این مشکل بین اونا گم شه و نتونه خودش رو نشون بده .
دوست عزیز به نظر من برخلاف حرف شما این بن بست ها رو نمی شه با عشق و امید به زندگی حل کرد فکر می کنم مثل کتابای عاشقانه حرف زدی . زندگی؟ فکر کردی زندگی می کنیم . ما فقط نفس می کشیم که زنده بمونیم .
موفق باشی
یا حق
سلام.
اعتراض .
هویت فردی من و تو و شخصی ترین مسایل من و تو مورد تجاوز بیگانگانی بی خرد ولی دیندار ومتعصب قرار گرفته.
من و بشتر کسانی که در این سرزمین زندگی میکنند به بیشتر چیزهایی که گفتی اعتراض داریم.
پس چه کار قشنگی کردی که یک دنیا اعتراض همهء مارو نوشتی و ...
موفق باشی
بدرود