روز نوی عشق

هنوز هم میشود از عشق نوشت.

هنوز هم باید از عشق نوشت.

هنوز هم باید در امتداد عشق راه پیمود تا پناهگاه جان.

تا آنجا که جان و جهان را بشود در زلالی رویاانگیز اشک چشمان هرآنکه عشق را نفس کشیده، تا عاشق شدن پلک نزده و برای دربند عشق ماندن اصراری عاشقانه کرده، گم کرد.

و آنروز که جان و جهان را گم کردی، دل را پیدا کردی و زندگی را مفهومی نو دادی؛

روز  بزرگ حادثه شکوهمند عاشق شدن است.

روز قد کشیدن است.

روز انسان زنده شدن،

روز دوست داشتن و روز دوست داشته شدن است.

از اینروز بزرگتر و عزیزتر نیست، چون از عشق عزیزتر نیست.

اینروز عزیز و دوست داشتنی را، اینروز را که دلدادگان چترها را می‌بندند تا باران مهربانی خیس ِ خیس کُنَدِشان، باید و باید که تا ابد پاس داشت و از آن نوشت.

خواه این‌روز خوش، رنگ جهانی داشته باشد و ۱۴ فوریه؛ خواه ۲۹ بهمن باشد و به رنگ خوشرنگ ایرانی.

مهم عزیز و نازنین داشتن عشق است و دلدادگی.

نوروز عشق، خوش و خجسته باشد بر همه آنان که حتی لحظه‌ای عشق را تجربه کرده‌اند و هرآنچه جز مهر و دوست داشتن را گذاشته‌اند و گذشته‌اند.